ماه و ماهی

ماه و ماهی

من جمله تو بودم و نمے دانستم ...

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
پیوندها

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اربعین» ثبت شده است

عجب مسیری ست این طریق الحسین...!!! 

چطور میشه آدمها انقدر عاشق هم میشن؟؟ چطور  انقدر دلها به هم نزدیک میشن؟؟

یکی زحمت اینهمه راه رو به جون میخره و هر قدمی که برمیداره به نیابت از یه عزیزی هست که میدونه چقدر دلش میخواسته اونجا باشه و نتونسته و نشده... 

یکی دیگه حواسش هست که اگر توی مسیری که داره قدم بر میداره امام زمانش باهاش همقدم شده و خودش خبر نداره توی سلام کردن پیش دستی میکنه و چه شیرینه جواب اون سلام..... 

یکی دیگه همه جور وسیله ای همراه خودش آورده و مثل یه جعبه ی کمکهای اولیه ی سیار، فقط منتظره یه نفر لب تر کنه و... 

یکی دیگه شاید خرج سفرش رو به زحمت جور کرده باشه اما یه قدری پول کنار گذاشته تا اگه توی سفر دست زائر امام حسین (ع) خالی شد به دادش برسه...

تنها یک دلیل برای این وسعت مهربانی میشه پیدا کرد:

جاذبه ی حسین علیه السلام 

و عجب جهانی هست این جهان طریق الحسین... 



۷ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۷ ، ۱۸:۵۹
**روشنا **

پیاده محض تسلای قلب خواهرتان

وظیفه بود 

بیایم...

ببخش!!! 

جا

ما

ن

د

م



۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۷ ، ۲۲:۰۶
**روشنا **

من یه خواهر زاده دارم که بهش میگم نفس خاله(:

راستش حیاتی تر  و عزیزتر و مهم تر از نفس چیز دیگه ای پیدا نکردم مگرنه همون صداش میزدم... 

یه پسربچه ی شیطون و شیرین زبون که هنوز دوماهی مونده تا وارد سه سالگی بشه و کلمات رو با همون لحن کودکانش جوری ادا میکنه که هر بار دلم براش غنج میره( :

یه مدتی هست که به طرز عجیب و غریبی علاقه ی وصف ناشدنی به هر چی مسجد و حرم و امامزاده و خلاصه هرچی که شبیه گنبد باشه و از قضا دوتا مناره هم داشته باشه پیدا کرده....  برای ما هم عجیبه که این علاقه از کجا نشات می گیره؟؟

هربار که به خونه ی ما میاد هنوز از گرد راه نرسیده درست همون موقع که من عمیقا مشغول نوشتن و کلنجار رفتن با کلمات هستم سر بزنگاه سر میرسه بالای سر من و شروع میکنه تند وتند به گفتن این کلمات: خاله! خاله!  حلم بکشم،خاله مناله بکشم...  « منظور از بکشم فعل امر بکش هست و حلم و مناله شکل تغییریافته ی حرم و مناره» و بعد هم طبق معمول وظیفه ی من اینه که برم و دفتر نقاشی و مداد رنگی هاشو از کیف مامانش بیارم و شروع کنم به کشیدن هر چی مناله و حلم و گنبده که جناب نفس امر می فرمایند... 

واول از همه هم باید از حلم رضا« حرم امام رضا ع» شروع کنم ؛ من هم نعمت رو براش تموم میکنم و در حین کشیدن نقاشی شعر قدیمی و کودکانه ی« غرق نور است و طلا_ گنبد زرد رضا» رو همزمان و بصورت لایو براش میخونم و جناب نفس هم از فرط خوشحالی هرجایی که تلفظش براش راحت تره با من همخوانی میکنه و بعد از تموم شدن خان اول نوبت به دیدن عکسای حرم  وگنبدهای جور و واجوری که از قبل براش توی گوشیم دانلود و ذخیره کردم میرسه... 

وقتی که خوب و بادقت همه ی عکسا رو زیرو رو کرد و خیالش راحت شد گنبدی،مناله ای از قلم نیافتاده راضی میشه که گوشی رو کنار بذاره... جدیدا هم یه مداحی که نمیدونم کجا شنیده ورد زبونش شده و من هم قطعا وظیفه ی خطیر دانلود اون مداحی و پخشش برای جناب نفس به بقیه ی وظایفم اضافه شده) :

خودش همنطور که شبیه مداح ها دستشو توی هوا تکون میده و عجیب اینکه تا حالا هیچ مداحی رو تماشا نکرده شروع میکنه به خوندن این مداحی: قدم قدم ایشالا اربکین میلیم سمت حلم با یه علم و الی آخر...  منظور از اربکین هم همون اربعین هست(: 

... 

بعد از دیدن اون همه عکس و کشیدن نقاشی و شنیدن مداحی دیگه باید خیلی دلت سفت و سخت باشه و مثل کبوتراش  پر نزنه برای حرم اونم از نوع مشهد و پنجره فولاد و صحن انقلاب و خیابون امام رضا ع...) :

ان شاءالله بزودی روزی همه ی آرزومندا... 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۷ ، ۱۶:۰۷
**روشنا **